درباره خودمان

فخر زمان هستیم که باشیم؛ چشم و چراغ رعیتم، قوام و اتفاق ملک به ماست، خب کدام سلطانی‌است که نباشد؛ لب و زبان مردم علی‌الاتصال دعاگوی جان همایونی‌مان است، البته قاعده‌ی مملکتیم. سایه‌ی خود خداوندیم، واسطه‌ی فیضیم برای خلق، قابض بلای‌مان مردم‌اند، کان روال شهریار و رعیت جز این نیست.
اصولا ما کسی نیستیم.