دیروز، سه به غروب، دفعتاً پیچش داشتیم. عینهو ضعیفهی آبستن، هر بو و مزهای مهوع حالمان بود. این وضع مزاجی، سرشب به کسالت محرقه و تب رسید.
گمان به نوبه بردیم؛ محل خوف بود. گفتیم علاوه بر طولوزان، میرزا زینالعابدین طبیب هم حاضر شود. بعد از مشاهدهی احوال ما، وارد شور شدند؛ تب ما هم ازدیاد کرد. سوزش درون زیادِ بیاندازه بود. مجمع آب آوردند، پاشویه کردیم؛ سرمان هم دوران داشت.
عاقبت میرزا زینالعابدین، عرق خرخاسک و نعناع گفت، آوردند. طولوزان هم عرض کرد یحتمل از آشی بودهاست که ظهر میل کردیم.
احمد آقا خواست بفرستد پی مطبخدار برای تمشیت؛ مانع شدیم. پرسیدیم، گفتند نصف دیگ آش باقیاست. مقرر کردیم عوض چوبزدن به آشپزباشی، کلهم آش باقی را بدهند سر بکشد!
امروز صبح، از دعای خیر رعیت، صحت کامل حاصل شد، اثری از عیب و علت، هیچ نبود؛ شکر حی متعال. احمد آقا گفت مردکِ آشپز ِ چاق، اقلاً نصف هیکلش زائل شده؛ متصل مقیم خلوتگاه و حمام است!
0 پیام:
ارسال پیام